چه قدر نمکزار شده ام که درد محال بر من فرود آمد و هنوز به دو نیم نشده ام...

اما چیز غریبی در وجودم حلول کرده، غریب که می گویم برای من غریبه است. تا امروز سابقه نداشته این حس .

با اینکه در ظاهر همه چیز تمام شده. اما چیزی در وجودم می گوید... نه... اینگونه نیست... تنها آرام باش و ساکت و دم مزن... به حرمت حریم یار خاموش... پس سر بر خشت خویش نِه و ...